بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

بارانی از جنس من

دختر یکساله من

دختر یکساله من 28اسفند که دوباره آمد هیجان همان سال گذشته را داشتم همان شب که هول هولکی رفتیم تا تو بیایی تا ثانیه ها را بشمارم تا در آغوش بگیرمت تا صدای گریه ات را انتظار بکشم که بدانم تو هم متولد شدی من هم مادر شدم خیلی زود دوباره همان شب در تقویم آمد خیلی زود تو دیگر بارانِ نوزادِ کوچولو نبودی و قد کشیده ای قد همه دنیای من و من مادری با تجربه یکسال درکنار تو بودن برای تولدت آرزو داشتم همه زیبایی های جهان را قباله کنم همه جذابیتهایی که تورا بخنداند و شاد باشی. نفسی راحت بکشم که دیگر از این بهتر نمیشود دستانم چقدر برای اینها تهیست دلم اما چقدر سرریز از دوست داشتنت تولدت مبارک بانوی کوچک زندگیم ویر...
28 اسفند 1393

فربد

امروز من خاله شدم باران دختر خاله خیلی خوبه حس تازه دوست داشتن فربد به دنیای ما آدم ها خوش اومدی برات خیلی آرزوهای خوب خوب دارم
24 اسفند 1393

دوازده ماهگی باران

دوازده ماهگیت مبارک خانوم باران. همدمم .هم نفسم.رفیقم شریک همه لحظه هام اخم کردن یاد گرفتی امروز 1 اسفند یه برف سنگین حسابی بارید.من و تو و خاله هدی با هم کیک پختیم چنان دستتو به همزن گرفته بودی که بهترین سرآشپزها هم جدیت تورو نداشتن. داشتم تو موبایلم میچرخیدم که دیدم رفتی پشت در اتاق داری میگی دی دی .وای یکی از شیرینترین لحظه های عمرم بود. بای بای هم یه هو همین دیروز انجام دادی گفتم باران با مامان جون بای بای کن گفتی با و دستتو تکون دادی. خیلی 1اسفند خوب بود هر روز تو پر از اتفاقای جدید و دلنشینه واسه مامان فلش کارتهای بی بی انیشتین رو تمرین میکنیم اولین کارت کلمه چشم هستش.چقدر سخت خوابت چرا اینهمه کم شده چراااااا...
2 اسفند 1393
1